درک و استخدام آری یا نه؟
بنده بعضی از طلبه ها را می شناسم که عمد دارند در جایی استخدام نشوند؛ عمد دارند عضو هیئت علمی نشوند. ‏می گویند: برای چه عضو هیئت علمی بشویم؟! ما هر چقدر بخواهید، درس می دهیم و کار می کنیم،‌اما عضو ‏هیئت علمی نمی شویم. بعضی از طلبه ها عمد دارند مدرک درسی نگیرند می گویند: مدرک درسی برای چه ‏بگیریم؟! مدرک بگیریم برای این که یک سازمانی یا دانشگاهی به ما حقوق بدهد یا اعتبار گیرمان بیاد؟! ‏اعتبار را که خدا می دهد،‌رزق هم که دست خداست. اگر درس خواندن مهم است که می خوانیم؛ دیگر برای ‏چه برویم مدرگ بگیریم؟!‏
بنده تصورم این است حتی اگر کسی مدرک بگیرد مدام عنوان مدرک های غیر حوزوی اش را این طرف آن ‏طرف ذکر کند، این هم درصدی از توفیق و نور را کم می کند. شاید بگویید ما کسی را می شناسیم که عنوان ‏غیر حوزوی دارد و توفیق هم دارد. بنده بر اساس این استدلال خواهم گفت اگر این عنوان را نداشت، توفیقش ‏بیشتر بود. با قصد و نیت تدبیر رزق یا اعتبار ،‌سراغ مدرک رفتن، در بسته شدن ذهن انسان و خلاقیت انسان ‏موثر است؛ در بسته شدن راه خدمت انسان و راه اثر انسان،‌موثر است. بالاخره ما طلبه شدیم برای این که انذار ‏بدهیم؛ برای این که برای جامعه ثمره داشته باشیم؛ امرار معاش از طریق طلبگی، این ثمره را کم می کند. ‏
نتیجه پیروزی در امتحانات مالی خداوند
خداوند متعال بعضی از اوقات طلبه را دچار امتحان های ویژه ای کند: در عرصه تبلیغ،‌ در عرصه تحصیل،‌در ‏عرصه تعلیم و ….؛ تاجایی که به خاطر مشکلاتی که به او وارد می شود و روزیهایی که به ظاهر نصیبش نمی ‏شود، عرصه به شدت بر او تنگ می شود. اگر تا آخر این دوره امتحان،‌ دندان روی جگر گذاشت و کلمه ای ‏اعتراض نکرد، خداوند می فرماید که این دوره را بردی. همه امتیازش مال تو و بعد هم چه فتح باب هایی ‏خواهد شد.‏
بنده طلبه هایی می شناسم که مقید به در آمد نبودند و نیستند؛ مثلا یکی از آن ها ابتدا با زن و یک بچه در ‏یک اتاق زندگی می کرد . اتفاقا تبلیغ های موفق هم اشت،‌اما در تبلیغش روی قسمت مالی اش برنامه ریزی نمی ‏کرد. الان به جایی رسیده که حاضرند هفت،‌ هشت خانه به او بدهند. حالا یکی از آن ها را گرفته دارد زندگی ‏می کند. بله، ‌یک دوره ای بی اعتنایی کرده و حال رزق است که با پایش می ریزند. البته طلبه باید در این دوره ‏هم حواسش باشد و بریز و بپاش و اسراف نکند. آن جا هم طلبه باید برای رزق ناز کند. ‏
طلبه ای را می شناختم که قبل از جانبازی اش قطعه زمینی به او داده بودند که خیلی دور بود. در قسمت دوری ‏از شهر قم بود که اطرافش هم زمین کشاورزی بود؛ تقریبا بیست سال پیش. هنوزهم آن جا زمین کشاورزی ‏است، ولی آن طلبه خیلی خوشحال شده بود که یک قطعه زمین با پروانه و وام ساخت به او داده اند. اتفاقا ‏رفت و آن جا را ساخت،‌ولی چند ماه بیشتر نماند. یک بار او را در محله خودمان دیدم، گفتم چه شد؟ شما آن ‏جا خانه داشتید! گفت: من آمده ام درس بخوانم؛ نیامده ام که دنبال تهیه خانه باشم. اگر خداوند نمی خواهد ‏من درون شهر خانه داشته باشم،‌ چرا من بروم دنبال خانه دار شدن؟! می گفت: به خدا گفتم: خدایا! تو اگر خانه ‏به من ندهی، من چه کار کنم؟ من که برای خودم خانه نمی خواهم؛ من برای شما خانه می خواهم که شما ‏بدهی به یکی از عمله های خودت، می گفت: بنده به حوزه آمده ام تا برای خدا عملگی کنم. حالا اگر به ‏عنوان مثال بیلی که باید با آن عملگی کنم، دسته اش شکسته است، من نباید نق بزنم که با این نمی شود ‏عملگی کرد. خدا حق دارد به من بگوید: به تو چه ربطی دارد؛ من می خواهم تو با بیل شکسته بیل بزنی. ‏گفتم:حالا چه کار کردی؟ گفت: خانه بیرون شهرم را فروختم و همه بدهی هایم را دادم و با باقی مانده آن که ‏خیلی هم نبود. یک خانه درون شهر رهن کردم. حالا هم با خیال راحت دارم درسم را می خوانم. گفتم: اگر ‏واقعا از صمیم دل و با اعتقاد این حرف را به خدا زده باشی و با اعتقاد این کار را کرده باشی، خدا تو را درون ‏شهر خانه دار خواهد کرد.خداوند بعضی از مناجات ها را رد نمی کند. ‏
البته این گشایش ها بعد از مشکلات اتفاق می افتد. هر چند در مشکلات نباید منتظر چنین گشایش ها و ‏اتفاقاتی بود. در مشکلات باید کار خودمان را انجام دهیم و به وظیفه مان عمل کنیم. نکته بسیار مهم تر این ‏است که در مشکالات باید ایمان به پروردگار عالم و آرامش روحی داشته باشید.




___________________________

منبع:

http://rahnema.net/%d9%82%d9%88%d8%a7%d8%b9%d8%af-%d8%b1%d8%b2%d9%82-%d8%af%d8%b1-%d8%b9%d8%a7%d9%84%d9%85-%d8%b7%d9%84%d8%a8%da%af%d9%8a-3/