خدایا بگیر هــــر آنچه تـــــو را از ما میـــ گیـرد

۳۳ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

فرار از جهنم قسمت های 30,29,28,27,26

بسم الله النور

سرم رو به جواب نه، تکان دادم ... .
من چیزی در مورد این جور مسائل نمی دونستم ... اون روز سعید تا نزدیک غروب دریاره فلسطین و جنایات و ظلم های اسرائیل برام حرف زد ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه آینده

فرار از جهنم قسمت های 25,24,23,22,21

بسم الله النور


وسایلم رو جمع کردم و زدم بیرون ... ویل هم که انگار منتظر چنین روزی بود؛ حسابی استقبال کرد ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه آینده

فرار از جهنم قسمت های 20,19,18,17,16

بسم الله النور

یه مهمونی کوچیک ترتیب داد ... بساط مواد و شراب و ... .
گفت: وقتی می رفتی بچه بودی، حالا دیگه مرد شدی ... حال کن، امشب شب توئه ... .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه آینده

فرار از جهنم قسمت های 15,14,13,12,11

بسم الله النور

من بی حال روی تخت دراز کشیده بودم ... همه جا ساکت بود ... حنیف بعد از خوندن نماز، قرآن باز کرد و مشغول خوندن شد ... 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
طلبه آینده

فرار از جهنم قسمت های 10,9,8,7,6

بسم الله النور

 یه سال دیگه هم همین طور گذشت ... کم کم صدای بچه ها در اومد ... اونها هم می خواستن مثل کین برن سراغ دزدی مسلحانه، یه عده هم می خواستن برن سراغ پخش مواد ... از دزدی های پایین شهر چیز خاصی در نمی اومد ... .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه آینده

فرار از جهنم قسمت های 5,4,3,2,1

بسم الله النور

من متولد ایالت لوئیزیانا، شهر باتون روژ هستم. ایالت ما تاثیر زیادی در اقتصاد امریکا داره و همیشه در کنار بزرگ ترین سازه های اقتصادی، بزرگ ترین جمعیت های کارگری حضور دارن ... .

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
طلبه آینده

جنگ با دشمنان خدا قسمت های:42,41,40,39,38,37,36,

بسم الله النور

بعد از دو سال برگشتم کشورم ... خدا چشم ها و گوش های همه رو بسته بود ... نمی دونم چطور؟ ولی هیچ کس متوجه نبود من در عربستان نشده بود ... 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
طلبه آینده

جنگ با دشمنان خدا قسمت های:35,34,33,32,31

بسم الله النور

درد شدید شده بود ... گاهی از شوک درد، می افتادم روی زمین ... آخر، صدای بچه ها در اومد ... زنگ زدن به حاجی و جریان رو گفتن ... حالش خرابه، بیمه نداره. حاضرم نمیشه ما ببریمش دکتر ... .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه آینده

جنگ با دشمنان خدا قسمت های 30,29,28,27,26

بسم الله النور

وقتی این جمله رو گفتم ... یکی از خادم ها که سن و سالی ازش گذشته بود ... در حالی که می لرزید و اشک می ریخت، انگشترش رو از دستش در آورد 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه آینده

جنگ با دشمنان خدا قسمت های 25,24,23,22,21

بسم الله النور

اون جمعه هم عین روزهای قبل، بعد از نماز صبح برگشتم توی تخت ... پتو رو کشیدم روی سرم و سعی می کردم از هجوم اون همه فکرهای مختلف فرار کنم و بخوابم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
طلبه آینده